اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  اندیشه

یادداشت/ محسن سلگی

«رنانی» در کِسوت سکوت/ چگونه «ویرایش» و «ویرانش» امیدآفرین می‌شود؟

برخی رنانی را نقد کرده و «سکوت ملی» مورد نظر او را به معنای نقدنکردن و مطلقاً انتقادنکردن در نظر گرفته‌اند، حال آن که مقصود نقد رنانی نه مطلق انتقاد بل انتقاد مطلق است.

«رنانی» در کِسوت سکوت/ چگونه «ویرایش» و «ویرانش» امیدآفرین می‌شود؟

خبرگزاری فارس. گروه اندیشه. محسن سلگی: محسن رنانی در مطلب اخیر خود با عنوان «سکوت ملی، امید ملی»، وعده داد مدتی سکوت پیشه می‌کند و قصد دارد تا با بازبینی، حک و اصلاح پیشینه انتقادی‌اش که به تعبیر خود او امیدزدا بوده است، رویکردی امیدآفرین را در دستور کار قرار دهد. همچنین او از تب بازنشر اخبار بد و بازتولید ناامیدی در میان مردم انتقاد کرده است.

ذیلاً قصد دارم از رنانی عمدتاً دفاع کنم.

برخی مانند نویسنده «خبرآنلاین» رنانی را نقد کرده و «سکوت ملی» مورد نظر او را به معنای نقد نکردن و مطلقاً انتقاد نکردن در نظر گرفته‌اند، حال آن که مقصود نقد رنانی نه «مطلق انتقاد» بل «انتقاد مطلق» است. افزون و پیش ازین، نوشته آخر رنانی نیز یک نقد است یا نقدِ نقد. اینجاست که نقد و انتقاد می‌تواند امید بیافریند.

رنانی در بخشی ازین مطلب نوشته است: «خلاصه‌ سخنم این است که برای این که «امید ملی» بازسازی شود نیازمند آنیم که دست کم برای مدتی دست به «سکوت ملی» بزنیم. با سکوت ما هیچ چیزی از دست نمی‌رود و هیچ خبری نمی‌شود. جامعه ما بیش از نیاز به دانستن اخبار، نیازمند فرصت تفکر است، نیازمند فرصت گفت‌وگو و نیازمند فرصت برای آرامش است».

چنانکه می‌بینیم بر خلاف نقد خبرآنلاین بر نوشته رنانی، رنانی با صراحت پس از دعوت به سکوت، ما را به گفت‌و‌گو و تفکر فراخوانده است.

تصور می‌کنم آنچه مورد انتقاد رنانی است، بیماری نقد است که ذیلاً نشان خواهم داد بیماری نقد نوعی فساد عقل است که می‌تواند سبب بازتولید استبداد، خشونت و همه آنچه روشنفکری با آن بر سر مِهر نیست شود. البته نقد می‌تواند سبب ویرایش و بنابراین امید شود و حتی اگر ویرانش را در پی داشته باشد، ممکن است سبب امید و رهایی شود.

چگونه نقد، خشونت‌زا و بیمارگونه می‌شود؟

نقد همچنین می‌تواند به ضد خود بدل شود. در وضعیت اغراق و افراطی‌گری، گروهی مانند سازمان مجاهدین را می‌توان مثال زد که در مبارزه‌شان با پهلوی، از سلاح نقد نتوانستند به نقد سلاح رسیده و بل به سلاح دست بردند و این چنین از صلاح و اصلاح دور و دست بر قضا هم درون سازمان یک سانترالیسم مخوف را رقم زدند و هم در جامعه پیش و پس از انقلاب، عامل وحشت، ترور و خشونت و سرکوب شدند.

اگر منتقدان حاضر به شنیدن صدای دیگران نشوند و مدام مانند سیرن‌ها در داستان اولیس آواز سر دهند-بنویسند و حرف بزنند- و در پی اغوای ایدئولوژیک مخاطبان و فراخواندن آنان به دنیای جزیره‌ای خویش باشند، در نهایت شاید سبب غرق خود و دیگران ‌شوند؛ نه خود در آن جزیره‌شان بمانند و نه کسی به جزیره آنها راه ‌یابد.

لازم به ذکر است که سیرن‌ها پریانی بودند که با آوازهای سحار و اغواگرشان، ملوانان را بی‌اختیار کرده و سوی خود می‌کشاندند و غرق می‌کردند. اما در نهایت سیرن‌ها هم غرق شدند.

اولیس که از جادوی صدای سیرن‌ها خبر داشت، گوش ملوانان را از موم پر کرد تا صدای سیرن‌ها را نشنوند و کشتی را منحرف نکنند اما خود او که به دکل کشتی بسته شده بود گوشهایش را باز گذاشت تا از صدای سیرن‌ها لذت ببرد. یک درس که از این داستان اسطوره‌ای می‌توان گرفت این است که گاه، «شنیدن» می‌تواند سبب استبداد شود و این تنها نشنیدن و یکنواخت و تکراری سخن‌گفتن مستبدان و حکومت‌های استبدادی نیست که عامل استبداد است. ای بسا منتقدان هم اگر به جای نقد به نق‌زدن روی آورند و دچار بیماری نقد شده و مدام از همه چیز انتقاد کنند، به دام تکرار، تمامیت‌خواهی نقد و بازتولید استبداد از در پشتی بیافتدند.

_گاه لازم است سکوت کرد و گاه لازم است گوشهایمان را بر برخی سخنان تکراری و تک‌گویانه استبدادی –اگرچه زیبا و احساس‌برانگیز باشد-ببندیم. این استبداد می‌تواند توسط روشنفکران هم تولید شود. کم نداریم مرکزگرایی، تمرکزگرایی، انحصارگرایی در میان روشنفکران و گروه‌های مدعی آزادی و دمکراسی که نمونه‌‌ای از آن را می‌توان در نقد دمادم و مطلقاً در موضع نقدبودن برخی مدعیان دمکراسی دید که تساهلی در برابر مخالف‌بودن و گاه حتی متفاوت‌بودن دیگران ندارند

ویرانِش و ویرایش 

 نسبت سکوت و گفت‌و‌گو

نقد حتی وقتی دیکانستراکشن است، می‌تواند نوعی پیاده‌سازی، واسازی و نیز بازسازی باشد. نقد می‌تواند تولد دوباره اما تازه و متفاوت متن باشد؛ عقد تفاوت و تکرار. نقد و انتقاد، می‌تواند متن را از انقیاد و انحصار خارج کند. نقد جلوی نسیان را می‌گیرد. نقد، تازگی و حاضربودن و در نسیه و نسیان‌نبودن است.

نقد صرفا ویرایش نیست، بل ویرانِش هم می‌تواند باشد. آنچه مهم و دمکراتیک است شنیدن پاسخ نقدشده و احترام به کرامت او و تکریم اصالت یا تمایز اوست. در این فضا، نقد و انتقاد سبب امید و بازشدن روی و روح افراد و جامعه خواهد شد. سکوت مطلق که سکون است به دمکراسی نمی‌انجامد اما سکوت لازمه تفکر و حتی گفت‌و‌گو است. سکوت درین معنا ملازم با شنیدن است و اجازه تولد و بروز «دیگری».

پی‌نوشت

«ویرانِش»، زاده ذهن نگارنده است.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول